دو توانگر و یک فقیر با هم به حج رقفتند.
توانگر اول چون دست در حلقه کعبه زد ، گفت :
خدایا به شکرانه ی آن که مرا اینجا آوردی، بلبان و بنفشه را از مال خود آزاد کردم.
توانگر دوم چون حلقه بگرفت ، گفت :
بدین شکرانه، مبارک و سنقر ( دو تن از غلامانش را ) آزاد کردم.
مرد فقیر چون حلقه بگرفت، گفت :
خدایا تو می دانی که من نه بلبان دارم نه بنفشه نه سنقر و نه مبارک؛
بدین شکرانه، همسرم را از خود به سه طلاق آزاد کردم.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان